sam
شنبه 6 دی 1393 ساعت 14:14
sam
شنبه 15 آذر 1393 ساعت 11:59
sam
جمعه 25 مهر 1393 ساعت 16:25
sam
سهشنبه 22 مهر 1393 ساعت 12:23
شیطون بلای مامان خیلی گوشی دوس داره به الو میگه اد به علیرضا میگه ایدضا همیشه هم به ایدضا زنگ میزنه خیلی طبیعی حرف میزنه انگار یکی پشت خطه گاهی وقتا هیچی نمیگه بعد یهو یه خنده الکی انگار کسی که پشت خطه یه چیز خنده دار تعریف کرده.مامانی قربونت که اقد بلایی شیطون بلای مامان خیلی نوشیدنی دوس داره بابایی زحمت کشیدن یه کوچولو مزشو بهش چشونده به بابایی رفته دیگه من که یه زره هم نمیتونم نوشیدنی گاز دار بخورم بابایی خودش خیلی دوس داره به پسری هم همه جور نوشیدنی میده.با خاله معصومه جون خاستیم بریم پیاده روی تازگیا یه پارک کوچولو سر کوچمون ساختن آخه ما که نیدونستیم هنوز تاب سرسره نصب نکردن همین جور که گرم حرف زدن بودیم یهو سام مامان شروع کرد به شعر خوندن تا تا تا تا آبا با بابا( این شعر تاب تابشه) پسری چراغای پارکو دیده فک نمیکردیم قضیه اقد جدی باشه رد که شدیم شروع کرد به گریه همین که کالسکه رو سمت پارک چرخوندیم اروم شد یه کم بردمش رو نیمکت نشوندمش خوب همه اطرافو بررسی کرد دید خبری از تاتا نیس وقتی بغلش کردم بردمش دیگه گریه نکرد .وای پسری تو چقد تخمه دوس داری عمو علی جون وقتی این صحنه رو دید کلی خندید خاله معصومه جون که دستش الهی هیچ وقت درد نگیره شکار لحظه ها کرد.شیطون بلای مامان دوس داره همه چیزو امتحان کنه میخاد خودشو تو همه چی جا کنه وقتی یه چیز جدید میبینه کارای باحالی میکنه این هوا پزو تا دید نمیدونس چجوری سوارش بشه شاید با خودش فکر میکرد یه ماشینه وقتی توش نشست اقد خوشحال بود.این زن عمو فرشته منو گذاشته تو لباسشویی خودم زن عمو رو خیلی دوس دارم خیلی باهام بازی میکنه.
sam
سهشنبه 22 مهر 1393 ساعت 11:53